زیست شناسان ال یاسین 1

این وبلاگ توسط زیست شناسانان ال یاسین ۱ و دبیر محترمه تهیه شده است.به امید اینکه شما از این وبلاگ بهره کافی را ببرید.

زیست شناسان ال یاسین 1

این وبلاگ توسط زیست شناسانان ال یاسین ۱ و دبیر محترمه تهیه شده است.به امید اینکه شما از این وبلاگ بهره کافی را ببرید.

مراحل تقسیم میتوز ( به صورت انیمیشن)

 

  

مقدمه

مرحله میتوز تقسیم یاخته‌ای نسبت به جنبه‌های دیگر چرخه یاخته‌ای یوکاریوتها توجه بیشتری را به خود جلب کرده است. بر اساس سنتی که وجود دارد میتوز را به چهار مرحله پروفاز ، متافاز ، آنافاز و تلوفاز تقسیم می‌کنند. این گونه تقسیم بندی آسان به نظر می‌رسد، اما روند تقسیم حقیقتا پیوسته است و مراحل تقسیم به آرامی از یک مرحله به مرحله دیگر وارد می‌شود.  

 عکس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات کام ------------- BAHAR22.COM ------------ عکس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

۱-پروفاز

اولین مرحله تقسیم یاخته‌ای که با متراکم شدن کروموزومها (که آغاز آن از مرحله است) آغاز می‌شود و شاید طولانی‌ترین مرحله بوده و چند ساعت طول می‌کشد، پروفاز نام دارد. متراکم شدن کروموزومها در طی مرحله پروفاز ادامه می‌یابد. بنابراین کروموزومهایی که در آغاز پروفاز به صورت رشته‌ای ظریف بودند، در آخر این مرحله کاملا حجیم می‌شوند. هنگامی که بخشی از کروموزوم که حاوی ژنهای RNA ریبوزومی است، متراکم می‌شود، سنتز RNA ریبوزومی کاهش می‌یابد و در نتیجه هستک که قبلا مشخص شود، ناپدید می‌گردد.
در حین متراکم شدن کروموزومها یک سری رویدادهای مهم دیگر رخ می‌دهد. هستک ناپدید شده و دستگاه ریزلوله‌ای ، جهت جدا کردن کروموزومهای دختر تشکیل می‌گردد. در اوایل مرحله پروفاز دو جفت
سانتریول از یکدیگر دور می‌شوند و بین آنها محوری از ریزلوله‌ها تشکیل می‌گردد که رشته‌های دوک نامیده می‌شوند. سانتریولها از هم دور می‌شوند تا در دو قطب مخالف روبروی هم قرار گیرند و پلی از ریزلوله‌ها بین آنها بوجود می‌آید. در یاخته‌های گیاهی چنین پلی متشکل از رشته‌های دوک بین قطبهای مخالف یاخته تشکیل می‌گردد، اما در این حالت مرکز سازمان دهنده ریزلوله‌ها با میکروسکوپ نوری دیده نمی‌شود.
هنگام تشکیل دستگاه دوک ، غشای هسته خرد می‌شود و مواد آن بوسیله
شبکه آندوپلاسمی جذب می‌گردد. بنابراین دوک ریزلوله‌ای از یک قطب به قطب دیگر کشیده می‌شود. موقعیت دوک صفحه تقسیم را مشخص می‌کند که از مرکز هسته می‌گذرد و عمود بر دوک است. هنگامی که سانتریولهای یاخته‌های جانوری در حال تقسیم ، به قطبهای یاخته می‌رسند، در اطراف خود رشته‌هایی از ریزلوله‌ها را به صورت شعاعی بیرون می‌فرستند که همانند داربستی سانتریولها را در برابر غشای یاخته نگاه می‌دارند. این نوع آرایش ریزلوله‌ها را ستاره (آستر) می‌گویند.
یاخته‌های گیاهی که
دیواره سخت یاخته‌ای دارند، فاقد سانتریول هستند. در حین ادامه پروفاز دومین گروه ریزلوله‌ای از هر سانترومر منفرد به قطبهای دوک کشیده می‌شوند. از هر کروموزوم دو ریزلوله خارج می‌شود که دو طرف سانترومر را به دو قطب دوک متصل می‌کنند. دو ریزلوله متصل به سانترومر به پیشروی خود ادامه می‌دهند تا هر دو با دو قطب یاخته تماس حاصل کنند. این امر سبب کشیدگی کرومزومها به خط میانی یاخته می‌شود. در مرحله پروفاز ATP به مقدار فراوان مصرف می‌شود. اگر فهالیت تنفسی یاخته در ابتدای این مرحله متوقف گردد، میتوز هم متوقف خواهد شد. در اواخر این مرحله ، اگرچه یاخته مقدار زیادی ATP ذخیره می‌کند، با این وجود کاهش فعالیت تنفسی هیچ اثری بر میتوز ندارد.  


۲-متافاز

دومین مرحله میتوز ، یعنی متافاز ، هنگامی آغاز می‌شود که کروماتیدهای جفت در مرکز یاخته در یک سطح قرار بگیرند. در این مرحله کروموزومها به آسانی قابل شمارش هستند. ریزلوله‌ها که به دو طرف قطب کشیده شده‌اند، آشکارا قابل مشاهده‌اند. کروموزومها هم موازی یکدیگر نیستند، بلکه بازوی بلند آنها در هر جهتی قرار می‌گیرد. سانترومرها به یک فاصله از دو قطب در یک سطح قرار می‌گیرند.
در
تقسیم میتوز کروموزومها ، سانترومرهای خود را بطور غیر فعال دنبال می‌کنند. هر سانترومر دو طرف دارد و یک ریزلوله سانترومری به هر طرف آن متصل شده و به قطبهای مخالف کشیده می‌شود. این نظم و ترتیب برای روند میتوز کاملا مهم است. هر اشتباهی در استقرار این ریزلوله‌ها خطرناک است. به عنوان مثال ، اتصال دو ریزلوله سانترومری به همان قطب سبب جدا نشدن کروماتیدهای خواهر و در نتیجه باقی ماندن آنها در همان یاخته دختر می‌شود.
زیست شناسان برای متوقف کردن میتوز در مرحله متافاز ، از ماده‌ای به نام کلشی‌سین استفاده می‌کنند تا ساختار ریختی و تعداد کروموزومها را مطالعه کنند. در بسیاری از گونه‌ها ، اندازه کروموزومها متغیر است. کروموزومهای بزرگتر در بیرون و کروموزومهای کوچکتر در مرکز قرار می‌گیرند. در این مرحله کروموزومها ضخیم و کوتاه‌اند. کرومونما به حداکثر انقباض خود می‌رسد. در پایان مرحله متافاز ، سانترومرها تقسیم می‌شوند. تقسیم سانترومر همه
کروموزومها همزمان صورت می‌گیرد. شکل استوانه‌ای کروموزومهای متافاز نتیجه محکم کلاف شدن کرومونماست. کوتاه شدن کروموزومهای پروفازی و تبدیل آنها به کروموزومهای متافازی هنگام تقسیم 3 تا 6 برابر است.  

۳-آنافاز

در بین مراحل میتوز ، ATPی رانده شده در اثر تغییرات ساختاری پروتئینهای پل ریزلوله‌های جفت است. چون هر یک از ریزلوله‌های جفت از نظر فیزیکی ، به قطبهای مخالف قلاب شده‌اند، سر خوردن هر یک از آنها روی دیگری سبب دور شدن قطبها از یکدیگر می‌شود.

سانترومرها به طرف قطبها حرکت می‌کنند. با جابجا شدن پیاپی اجزای توبولین از انتهاهای قطبی خود ریزلوله‌های سانترومری کوتاه می‌شوند. این روند کوتاه شدن ، یک انقباض نیست، چون ریزلوله‌های سانترومری مرکز تنظیم کننده جابجا می‌شوند. هر قدر اجزا توبولین بیشتر جابجا شوند، بی نظمی پیشرفته ریزلوله حامل کروموزوم سبب کوتاهتر شدن آن می‌گردد و کروموزوم را به قطب یاخته نزدیکتر می‌کشاند. رشته‌های اکتین در دوک هم دیده می‌شوند.  

۴-تلوفاز

جدا شدن کروماتیدها که در مرحله آنافاز صورت می‌گیرد، تقسیم صحیح ژنوم همانندسازی شده را که عنصر اصلی میتوز است، کامل می‌کند. با این تکمیل ایفای نقش تلوفاز که از بین بردن تشکیلات دوک و تشکیل دو هسته است، آغاز می‌شود. دستگاه دوک متلاشی می‌شود. ریزلوله‌ها نظم خود را از دست می‌دهند و به صورت مونرمرهای توبولین در می‌آیند و آماده استفاده مجدد در ساختار اسکلت یاخته‌ای جدید می‌شوند.
غشای هسته در اطراف هر گروه کروماتیدهای دختر شکل می‌گیرد. این کروماتیدها که هنوز به شکل کروموزوم‌اند، شروع به باز شدن می‌کنند و کاملا کشیده می‌شوند و به صورت
کروماتین تجلی می‌یابند. یکی از ژنهایی که به سرعت ظاهر می‌شود، RNA ریبوزومی است که سبب ظهور مجدد هستک می‌گردد.


نویسنده : بیتا

اس ام اس عید سعید قربان

عید قربان گرچه آیین خلیل آزر است / ملت اسلام را امروز زیب و زیور است

حبّذا عیدى که سرخ از خون قربانى او / گونه اسلام و روى ملت پیغمبر است . . .

.

.

.

بگذر از فرزند و جان و مال خویش / تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند

سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست / تا چو اسماعیل، قربانت کنند . . .

.

.

.

مبارک باد عید قربان ، نماد بزرگ ترین جشن رهایى انسان از وسوسه هاى ابلیس . . .

.

.

.

عید قربان، عید سربلند بیرون آمدن از امتحان عبودیت است . . .

.

.

.

نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟ / نگفتی یک دمی آیا که مهمانت شوم یانه ؟

برای طوف کویت جامه احرام بر بستم / گدای دوره گرد گوشه خوانت شوم یانه ؟

.

.

.

عید است بیا بخانه ام قهر مباش / مغرور ترین دختر این شهر مباش

قربان تو گردم همگی میخندند / عیدانه بده و تلخ چون زهر مباش . . .

.

.

.

عید قربان

عید شرافت بنى آدم است و کرامت انسانى اش

جشن رها شدن از قید پدرانى است که جان فرزند خویش را نذر قربان گاه ها مى کردند . . .

.

.

.

عید قربان

بالاترین نقطه اى است که اوج مقام بشر تعیین مى شود

و تا ابد، درجه ایمان با همان نقطه سنجیده مى گردد . . .

.

.

.

عید قربان، یادآور زیباترین نمونه تعبد انسان در برابر خداوند متعال است . . .

.

.

.

عید قربان، عید فداکارى، ایثار، قربانى، اخلاص و عشق و بندگى، مبارک باد . . .

.

.

.

عید قربان

جلوه‌گاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف است و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت . . .

.

.

.

عید قربان، یعنى فدا کردن همه «عزیزها» در آستان «عزیزترین»

و گذشتن از همه وابستگى ها به عشق مهربان ترین . . .

.

.

.

خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان / شروع داستان عشق و ایمان

خواهی که تو را کعبه کند استقبال/ مایی و منی را به منا قربان کن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

می دونی؟
میگن گوسفندا همشون آنفولانزای خوکی گرفتن تو رو خدا تو نگیری ها
من یکی رو تو حساب کردم. عید قربان مارو جلو در و همسایه ضایع نکن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

به حرمت آفریده شدن اولین گوسفنده آسمانی که جان حضرت اسماعیل را نجات داد ۷ مرتبه با صدای بلند بگو بع بع

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 همزمان با عید قربان دلت را قربانی محبت ،عشق ،صمیمیت و مهربانی من کن .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

  عید سعید قربان لغو شد !

    ( ستاد روحیه دهی به گوسفندان )

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بهت تبریک میگم ، کاری که تو کردی واقعا شاهکار بود .خیلی حرفه ای هستی، هیچکی فکرشو نمیکرد بتونی دیروز از زیر تیغ فرار کنی تو باعث افتخار بقیه گوسفندایی!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 عید قربان ، پر شکوهترین ایثار و زیباترین جلوه ی تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همیشه آرزو داشتم جگرتو بخورم و الان خیلی خوشحالم. چون فردا دیگه به آرزوم میرسم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

این دو سه روز رو رژیم بگیر تا لاغر شی که انتخابت نکنن! اینو به بقیه گله هم بگو.
عید قربان پیشاپیش مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عید قربان نزدیکه، این جماعت براشون گاو و گوسفند فرقی نمی کنه… نگرانتم!

از امروز ۳ روز بیشتر زنده نیستی… از فرصتی که داری لذت ببر گوسفند عزیز!
پیشاپیش فرا رسیدن عید قربان رو بهت تسلیت می گم!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

این روزا خیلی مواظب خودت باش… جونت در خطره… ممکنه سرتو ببرن…
این اس ام اس رو برای گوسفند های دیگه هم بفرست.
پیشاپیش عید قربان مبارک

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عید قربان نزدیک است تا می تونی علف بخور قیمتت بره بالا

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عید قربون پارسال که در رفتی امسال چیکار می خوای بکنی؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

تا حالا فکرکردی اگرخدابه حضرت ابراهیم امرمی کرد به جای پسرش زنشو قربانی کنه این مراسم هرسال باچه شکوهی تکرار می شد؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

از امروز ، ۲ روز دیگه بیشتر زنده نیستی ، از فرصتی که داری لذت ببر گوسفند جون ، پیشاپیش فرا رسیدن عید قربان رو بهت تسلیت می گم .

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست

بعد آن ،عید غدیر، روز ولای حیدر است

عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک . . .

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

تو را اینجاست اسماعیل در جان

که خواهد کردش ابراهیم قربان . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 

همچو ابراهیم دیدم شکل قربانی به خواب شکر الله بی عوض مقبول شد قربان من 

 


نویسنده : بیتا

!!!!!!!!!!!دانستنیهای جالب !!!!!!!!!!!!!

قوی ترین عضله بدن sartorius  (خیاطه ) هست.
پهن ترین عضله بدن
Gluteus Maximus (سرینی بزرگ) هست. 

ـ پروانه ها با پای خود مزه را احساس میکنند .
ـ شتر در هنگام تشنگی میتواند 95 لیتر آب را در کمتر از 3 دقیقه بنوشد .
ـ تعداد افرادی که سالانه از نیش زنبور میمیرند بیشتر از کسانی است که سالانه از نیش مار میمیرند.
ـ وزن اسکلت انسان بالغ 13 تا 15 کیلوگرم است .
ـ تنها قسمت بدن که خون ندارد قرنیة چشم است .
ـ فیل بالغ در روز 220 کیلوگرم غذا و200 لیتر آب مصرف میکند .
ـ تعداد حشرات موجود در 5/2 کیلومترمربع زمین کشاورزی از انسانهای موجود در کل دنیا بیشتر است.
ـ هرفرد عادی درسرخود 90 تا 120 هزار رشته مو دارد.
ـ ریش انسان بالغ بر 5 تا 15 هزار و یک ابرو 450 تا 600 تار مو دارد.
ـ گربه وسگ هر کدام 5 گروه خونی دارند و انسان 4 گروه.
ـ زنبور عسل دو معده دارد: یکی برای انبار کردن عسل ویکی برای غذا.
ـ سریع ترین عضله بدن انسان زبان است.
ـ طول قد هر انسان سالم برابر 8 وجب دست خود اوست.
ـ طول رگهای بدن انسان 560 هزار کیلومتر است.
ـ خنده آسانتر از اخم کردن است؛ برای خندیدن انسان از 17 عضله صورت وگردن استفاده می کند در حالی که برای اخم کردن از 40 عضله.
سوسکها سریعترین جانوران 6 پا میباشند. با سرعت یک متر در ثانیه.
-خرگوشها و طوطی ها بدون نیاز به چرخاندن سر خود قادرند پشت سر خود را ببینند.
-کرگدنها قادرند سریعتر از انسانها بدوند.
-هیچ پنگوئنی در قطب شمال وجود ندارد.
-مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند.
-کانادا یک واژه هندی به معنی “روستای بزرگ” میباشد.
-10 درصد وزن بدن انسان (بدون آب) را باکتریها تشکیل میدهند.
-11 درصد جمعیت جهان را چپ دستان تشکیل میدهند.
-از هر 10 نفر، یک نفر در سراسر جهان در جزیره زندگی میکند.
-98 درصد وزن آب از اکسیژن تشکیل یافته است.
-یک اسب در طول یک سال 7 برابر وزن بدن خود غذا مصرف میکند.
-رشد دندانهای سگ آبی هیچگاه متوقف نمیگردد.
-قلب والها تنها 9 بار در دقیقه میتپد.
-چیتا قادر است در حداکثر سرعت خود گامهایی به طول 8 متر بر دارد.
-شمپانزه ها قادرند مقابل آینه چهره خود را تشخیص دهند اما میمونها نمیتوانند.
-عمر سنجاقکها تنها 24 ساعت میباشد.
-مدت زمان گردش سیاره عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشید میباشد.
-روشنایی قرص کامل ماه 9 برابر هلال ماه میباشد.
-یک خرس بالغ قادر است با سرعت یک اسب بدود.
-قلب یک جوجه تیغی در حالت عادی 190 بار در دقیقه میزند که در دوران خواب زمستانی به 20 بار در دقیقه کاهش می یابد.
-اسبها قادرند در حالت ایستاده بخوابند.
-کانگروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8 متر به سمت جلو بپرند.
-قلب میگو در سر آن واقع است.
-گونه ای از خرگوش قادر است 12 ساعت پس از تولد جفت گیری کند.
-یک کوه آتشفشان قادر است ذرات ریز و گردوغبار را تا ارتفاع 50 کیلوکتری به فضای اطراف پرتاب کند.
-دارکوب ها قادرند 20 بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند.
-سالانه 500 فیلم در امریکا و 800 فیلم در هند ساخته میگردد.
-آدولف هیتلر گیاهخوار بوده است.
-تمامی پستانداران به استثنای انسان و میمون کور رنگ میباشند.
-عمر تمساح بیش از 100 سال میباشد.
-تمام قوهای کشور انگلیس جزو دارایی های ملکه انگلیس میباشند.
-موریانه ها قادرند تا 2 روز زیر آب زنده بمانند.
-مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یکسان میباشد.و تنها بواسطه بوی آنهاست که طعم های متفاوتی می یابند.
-فیلها قادرند روزانه 60 گالن آب و 250 کیلو گرم یونجه مصرف کنند.
-جغدها قادر به حرکت دادن چشمان خود در کاسه چشم نمیباشند.
-80 درصد امواج مایکرو ویو تلفنهای همراه بوسیله سر جذب میگردد.
-قد فضانوردان هنگامی که در فضا هستند 5 تا 7 سانتی متر بلنتر میگردد.
-بلژیک تنها کشوری است که فیلمهای غیر اخلاقی را سانسور نمیکند.
-جلیغه ضد گلوله، برف پاک کن شیشه خودرو و پرینتر لیزری همگی اختراعات زنان میباشند.
-موز پر مصرف ترین میوه کشور امریکا میباشد.
-درتمام انسانهای کره زمین 99.9 % شباهت ژنتیکی وجود دارد.
-98.5 % از ژنهای انسان و شامپانزه یکسان میباشند.
- قلب انسان بطور متوسط 100 هزار بار در سال میتپد.
- لئوناردو داوینچی مخترع قیچی میباشد.
-سطح شهر مکزیک سالانه 25 سانتی متر نشست میکند.
-50 %جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نکرده اند.
-در هر 5 ثانیه یک کامپیوتر در سطح جهان به ویروس آلوده میگردد.
- ظروف پلاستیکی 50 هزار سال طول میکشد تا در طبیعت شروع به تجزیه شدن کنند.
-اغلب مارها دارای 6 ردیف دندان میباشند.
-90% سم مارها از پروتئین تشکیل یافته است.
-هرگاه جمعیت کره زمین به 100 نفر کاهش یابد، 50 % پول جهان در دست 6 نفر قرار خواهد گرفت.
-موشهای صحرایی سالانه 1/3 منابع و ذخایر غذایی جهان را نابود میسازند.
-2/3 آدم رباییهای جهان در کلمبیا به وقوع می پیوندد.
- 2/3 اعدامهای جهان در کشور چین بوقوع می پیوندد.
-سرود اصلی کشور یونان متشکل از 158 بیت میباشد.
-تمساح ها قادرند آرواره های خود را با نیروی 1300 کیلو گرم ببندند.
-یک گاو بطور متوسط سالانه 2 هزار و 300 گالن شیر تولید میکند.
-خورشید از لحاظ وزن از 70% هیدروژن،28% هلیوم،1.5% کربن+نیتروژن+اکسیژن و 0.5% عناصر دیگر تشکیل شده است.
-سگهای شهری بطور متوسط 3 سال بیشتر از سگهای روستایی عمر میکنند.
-در امریکا سالانه 15 نفر بر اثر گاز گرفتگی توسط سگها جان خود را از دست میدهند.
-70% فقرای جهان را زنان تشکیل میدهند.
-نور خورشید 8.5 دقیقه طول میکشد تا به زمین برسد.
-خودروسازی بزرگترین صنعت در جهان میباشد.
-در هر 2 هفته یک زبان در جهان منقرض میگردد.
-ون گوگ در طول حیات خود تنها یکی از نقاشیهای خود را بفروش رساند.
-گربه های خانگی 70% وقت خود را در خواب سپری میکنند.
-پلنگها قادرند تا ارتفاع 5 متری به بالا بپرند.
-سم مارهای قهوه ای استرالیا تا حدی مهلک میباشد که 0.002 گرم از سم این مارها میتواند یک انسان را بکشد.
-اختراع پیچ گوشتی پیش از پیچ صورت گرفت. 

 

                                        


        نویسنده : بیتا             

ایا الودگی هوا تولد فرزندان پسر را کاهش می دهد ؟!

  با توجه به تاثیرات گوناگون آلودگی هوا بر سیستم بدنی انسان بررسی ها نشان داده که آلودگی هوا و افزایش گاز دی اکسید کربن بر جنسیت فرزندان و کاهش تولد پسران تاثیر دارد. به گزارش سلامت نیوزبه نقل از ای کانادا بررسی ها نشان داده به دلیل اینکه کروموزومهای y که در پسر شدن جنین نقش دارند ضعیف تر از کروموزومهای x هستند، بیشتر تحت تاثیر عواملی از جمله آلودگی هوا قرار گرفته و از بین می روند. نکته اینجاست که حتی اگر منبع آلودگی تا ۲۵ کیلومتر دورتر باشد نیز تاثیر آن در تغییر کروموزومها باقی می ماند. لازم به ذکر است که به طور معمول حدود ۵۱ درصد از تولدها پسر و ۴۹ درصد دختر هستند اما تحقیقات نشان داده در جاهایی که در معرض آلودگی زیاد هستند و در نزدیکی محل زندگی خانواده ها کارخانه ها ، پالایشگاهها و مراکز ذوب و تصفیه وجود دارند، احتمال تولد فرزندان از ۵۱ به ۴۶ درصد رسیده است. در عین حال مقادیر زیاد دی اکسید کربن در هوا منجر به بروز انواع بیماریهای تنفسی و حتی سرطان در میان افراد نیز می شود.  


نویسنده : بیتا

فلسفه زیست شناسی

فلسفه زیست شناسى تداعى کننده نام «الیوت سوبر» است. فیلسوفى بسیار دقیق با سبکى مشخصاً تحلیلى. چند سال پیش بود که براى اولین بار نام «سوبر» را شنیدم. یادم است مقاله اى درباره «سادگى» (Simplicity) مى خواندم که در آن ارجاعات فراوانى به کتاب «سادگى» سوبر شده بود. بعد ها کتاب «فلسفه زیست شناسى» او به دستم رسید، کتابى بى نظیر با استدلالات قوى که اشتیاق خواندن آن را مى افزود. هر چه بیشتر از او خواندم بیشتر جذبش شدم. «سوبر» که استاد دانشگاه ویسکانسین مدیسون است عمده فعالیت هایش تا به امروز در فلسفه علم بوده است. کتاب «سادگى» او هنوز یکى از مهم ترین کتاب هاى عرصه فلسفه علم است. او از سى سال پیش با خواندن مقاله اى در مجله «فلسفه علم» به فلسفه زیست شناسى روى آورد. کتاب «ماهیت انتخاب» محصول تلاش هشت ساله او در این حوزه است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. دو اثر مهم دیگر او «فلسفه زیست شناسى» و «پرسش هاى اساسى در فلسفه» است. «فلسفه زیست شناسى» که ویرایش اول آن در سال ۱۹۹۳ و ویرایش دوم در سال ۲۰۰۰ منتشر شد، کتابى درسى در حوزه فلسفه زیست شناسى است که به اعتقاد اکثر صاحب نظران در نوع خود بى نظیر است. (ترجمه بخش هایى از این کتاب در صفحات علم و اندیشه روزنامه منتشر شده است) کتاب «پرسش هاى اساسى در فلسفه» که ویرایش چهارم آن در سال ۲۰۰۰ منتشر شد به موضوعات مهم در فلسفه دین، فلسفه ذهن و اخلاق مى پردازد؛ کتابى که خواندن آن براى تمام دانشجویان فلسفه شاید الزامى است. از «سوبر» تاکنون بیش از ۲۰۰ مقاله در مجلات معتبر فلسفى منتشر شده است. این مصاحبه به بهانه نخستین همایش فلسفه علم که چهارم و پنجم خردادماه به همت واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد برگزار مى شود، انجام شده است. فلسفه زیست شناسى که از شاخه هاى فلسفه علم است، چندى است که در کشور ما مورد توجه واقع شده چون به موضوعاتى مى پردازد که ممکن است پیش فرض هاى هستى شناختى ما را تغییر دهد. این مصاحبه به چیستى فلسفه زیست شناسى و موضوعات مهم آن مى پردازد.  

آقاى دکتر سوبر 

 

آقاى دکتر سوبر با تشکر از اینکه وقت تان را در اختیار ما قرار دادید، بفرمایید فلسفه زیست شناسى چیست؟ و چه نوع مسائلى را بررسى مى کند؟ و آیا فلسفه زیست شناسى یک معرفت درجه دوم است؟

من هم از اینکه با روزنامه شما (شرق) مصاحبه مى کنم بسیار خشنودم. بله فلسفه زیست شناسى یک معرفت درجه دوم است و موضوع آن علم زیست شناسى است. زیست شناسى ما را در فهم موجودات زنده یارى مى رساند و فلسفه زیست شناسى به بررسى این علم مى پردازد. بخش هاى مختلفى در فلسفه زیست شناسى بررسى مى شود مانند چگونگى ساختار نظریه ها، قانون و تبیین (explanation) تکامل، شایستگى (fitness) سازگارگرایى مسئله انتخاب طبیعى و نظایر آن. من سعى کردم در کتابم «philosophy of biology» موضوعات عمده این رشته را بررسى کنم، لااقل بخش هایى را که مربوط به نظریه تکامل است.

 

همان گونه که گفتید کتاب شما بیشتر به مباحث نظریه تکامل پرداخته است به گونه اى که احساس مى شود فلسفه تکامل است نه فلسفه زیست شناسى. البته در جا هایى نیز که مثلاً «تبیین» و «قانون» در زیست شناسى را بررسى کرده اید باز هم با توجه به نظریه تکامل است، آیا شما میان فلسفه تکامل و فلسفه زیست شناسى تفاوتى قائل هستید؟

بله میان این دو تفاوتى وجود دارد. مثال اخلاق پزشکى (medical ethics) مثال خوبى است. در واقع ما از «اخلاق زیستى» (bioethics) صحبت مى کنیم اما عمده مباحث آن مربوط به اخلاق پزشکى است. اخلاق زیستى فراتر از اخلاق پزشکى است اما معمولاً این دو معادل یکدیگر استفاده مى شوند. «تکامل» و زیست شناسى نیز این گونه هستند. این رابطه براى فلسفه زیست شناسى و فلسفه تکامل هم صادق است. بسیارى از بخش هاى زیست شناسى بر سئوالات غیرتکاملى تمرکز دارند مانند زیست شناسى مولکولى. در این رشته سئوال نمى شود که چرا DNA پایه فیزیکى کد ژنتیکى است. این پرسشى تکاملى است یا مثلاً اکولوژیست ها که بدون توجه به مباحث تکاملى، مباحث خود را پى  مى گیرند. اما بحث تکاملى، تبیین هاى ما را کامل مى کند مثلاً فهم کاملى از فتوتروپیسم نیازمند اطلاعاتى از زیست شناسى مولکولى، اکولوژى و نظریه تکامل است. برخى از موضوعات فلسفه زیست شناسى نیز مانند تحویل گرایى (reductionis) اساساً به تکامل ارتباطى ندارد. در اینجا سئوال بر سر این است که آیا زیست شناسى قابل تحویل به فیزیک و شیمى است یا نه؟ که چالش هاى فلسفى بسیارى برانگیخته است. بحث هایى هم در فلسفه زیست شناسى مطرح مى شود که چندان ارتباطى به خود علم زیست شناسى یعنى ماهیت این علم ندارد بلکه بیشتر صبغه فلسفى دارد مانند بحث «خلقت گرایى» (creationis) و تکامل و البته براى این منظور از دانش زیست شناسى کمک گرفته مى شود.

 

به نظر شما فیلسوفى که مى خواهد در حوزه فلسفه زیست شناسى تامل و تعمق کند، دانستن دانش زیست شناسى ضرورى است؟ و یا یک زیست شناسى که مى خواهد به مباحث فلسفه زیست شناسى بپردازد تا چه حدى باید فلسفه بداند؟

در هر دو صورت تا اندازه اى که موضوع بررسى نیاز دارد. مثلاً وقتى فیلسوفى مى خواهد بر روى «واحد انتخاب» (unit of selection) یا موضوعات فیلوژنتیکى کار کند، نیازمند دانستن نسبتاً زیادى از دانش زیست شناسى در رابطه با این موضوعات است.

اما برخى اوقات مانند مسئله «تحویل گرایى» این نیاز چندان زیاد نیست. به طور کلى در حوزه هایى چون زیست شناسى و البته سایر علوم، فلسفه ورزى نیازمند آگاهى مکفى از آن رشته  ها است.

 

این مسئله درباره خود شما صادق است. در مقدمه کتاب «ماهیت انتخاب» تلویحاً ذکر مى کنید که در حدود هشت سال به مطالعه زیست شناسى پرداخته اید که دستاورد آن کتاب «ماهیت انتخاب» است که چالش هاى فلسفى پیرامون «انتخاب طبیعى» را بررسى مى کند.

بله، درست است. همان طور که در آنجا گفته ام، قبل از شروع به فلسفه زیست شناسى، عمده کار من بر روى کلیت فلسفه علم بود. در واقع از نظر من فلسفه علم عمدتاً بررسى سئوالات کلى درباره ماهیت علم به عنوان یک کل بود. تا اینکه در یکى از شماره هاى مجله «فلسفه علم» مقاله اى دیدم که به مرور کتاب «جورج ویلیامز» یعنى کتاب «سازگارى و انتخاب طبیعى» مى پرداخت. این مقاله و آن کتاب علاقه من را به این رشته برانگیخت.

 

به نظر شما زیست شناسان اصلاً به آنچه فلاسفه زیست شناسى مى گویند و مى نویسند، یا حتى فیلسوفان دیگر رشته ها به مباحث فلسفه زیست شناسى توجهى مى کنند؟

برخى اوقات. مخصوصاً در نظریه تکامل. در این زمینه تعدادى از نظریه پردازان زیست شناسى مانند «ارنست مایر»، «ویلسون»، «لونتین» و «گولد» به مباحث فلسفى توجه کرده اند. این حوزه بیشتر از بخش هاى دیگر علم پذیراى فلسفه است. معمولاً در میان فیلسوفان ذهن و خب البته فیلسوفان علم علاقه  بسیارى به مباحث فلسفه زیست شناسى وجود دارد. مثلاً فیلسوفان ذهن از کارکرد بیولوژیکى در کارهاى شان استفاده مى کنند و براى این منظور از فلسفه زیست شناسى کمک مى گیرند. در مباحث اخیر «آگاهى» (consciousness) نیز توجهاتى به مباحث مطرح در فلسفه زیست شناسى شده است. نظریه تکامل نظریه اى جهانشمول است که حوزه هاى بسیارى از علم را تحت تاثیر قرار داده است. طبعاً مباحث فلسفى پیرامون آن نیز جایگاه خاصى دارد.

 

با توجه به اینکه تاملات فلسفى در زیست شناسى تاریخى طولانى دارد، ارتباط دوره جدید این نوع تاملات را که به صورت نظام مند و آکادمیک مطرح شده با مباحث قبلى مخصوصاً نظرات ارسطو و کانت چگونه مى بینید؟

پاسخ این سئوال در واقع بسیار گسترده است و نیازمند یک مقاله مفصل. کانت و ارسطو هر دو درباره فلسفه زیست شناسى صحبت هایى داشته اند. برخى از موضوعات مانند رده بندى، غایت شناسى، تبیین و علیت پیشینه اش به ارسطو برمى گردد. اما هر دو هر چه نوشته اند قبل از داروین بوده و اگر کسى علاقه مند به سئوالات تکاملى باشد ارسطو و کانت کمکى به او نمى کنند. نظریه «سنتتیک تکامل» [نظریه اى که توسط «رونالد فیشر»، «رایت» و «جان هالدن» در نیمه نخست قرن بیستم ارائه شد و نظریه داروین را بسط و گسترش داد] و کشف DNA زیست شناسى را وارد مرحله جدیدى کرد و چالش هاى فلسفى جدیدى را نیز به وجود آورد. مسائلى چون مفهوم «انتخاب»، «واحد انتخاب» و «تحویل گرایى».

 

به «تحویل گرایى» اشاره کردید، در طول مصاحبه نیز چند بار به این مسئله ارجاع دادید. به نظر شما زیست شناسى قابل تحویل به فیزیک یا شیمى است یا اینکه رشته اى «خودمختار» است همان گونه که «ارنست مایر» اعتقاد دارد؟

این یکى از سئوالات اساسى فلسفه زیست شناسى است. رابطه میان تبیین هاى زیست شناختى و تبیین هاى فیزیکى در این چند سال اخیر بسیار مورد بحث قرار گرفته است. با کشف DNA بسیارى به این نظر گرایش پیدا کردند که زیست شناسى قابل تحویل به شیمى است. در کتاب «فلسفه زیست شناسى» این موضوع را کاملاً بررسى کرده ام. انطباق دیدگاه فیزیکالیستى بر زیست شناسى به وضوح بدین معناست که باید فیزیکى بودن موجودات زنده را پذیرفت. اما دو نکته مهم است: یکى این که پذیرش چنین دیدگاهى لزوماً بدین معنا نیست که واژگان زیست شناسى کاملاً مشابه با واژگان فیزیکى است. به نظر من این واژگان اساساً با یکدیگر متفاوتند. دوم اینکه این آموزه بیان نمى دارد که چه رابطه اى میان تبیین هاى زیست شناختى و تبیین هاى فیزیکى وجود دارد. تحویل زیست شناسى به فیزیک در واقع بدین معنا است که هر واقعیتى که توسط زیست شناختى تبیین مى شود قابل تبیین به وسیله فیزیک هم است. در اینجا این چالش مطرح است که علم فیزیک حال حاضر قادر است پدیده هاى زیست شناسى را تبیین کند یا یک علم فیزیک آرمانى نیاز است. در هر دو حالت حوزه هاى بسیارى از زیست شناسى وجود دارد که به هیچ طریقى به فیزیک قابل تحویل نیست. مانند مباحث آنتوژنتیک (ontogenetic) [آنتوژنى به معناى رشد و نمو فردى یا هر موجود زنده به تنهایى و فیلوژنى به معناى رشد و نمو تکاملى گونه ها است]. در حال حاضر اکثر فیلسوفان زیست شناسى معتقدند که زیست شناسى قابل تحویل به فیزیک نیست. من مقاله اى با عنوان The» multiple Relizability Argument Against «Reduction نوشته ام و در آنجا استدلالات موثرى بر علیه تحویل گرایى آورده ام. اگر کسى علاقه مند به این بحث باشد مى تواند به این مقاله رجوع کند که در «وب سایت» من موجود است.۱

 

مفهوم «شایستگى» (Fitness) مفهوم مهمى در نظریه تکامل است که از طریق بقا و تولیدمثل تعریف مى شود. برخى به لحاظ معرفت شناختى آن را به چالش خوانده اند. یعنى بقا و تولیدمثل از طریق «شایستگى» تعریف مى شود و شایستگى نیز از طریق بقا و تولیدمثل تبیین مى شود، نظر شما چیست؟

باید توجه کرد که «شایستگى» به عنوان «احتمال» بقا و تولیدمثل موفق تعریف مى شود. یعنى اگر صفتى (مثلاً x) مى گوییم شایسته تر از صفت دیگرى (مثلاً Y) است این سخن معنى مى دهد که x احتمال بالاترى براى بقا و تولیدمثل موفق نسبت به y دارد. از این تعریف برنمى آید که x لزوماً بقا و تولیدمثل موفقى خواهد داشت. به طور مشابه اگر بگوییم احتمال خط آمدن سکه A نسبت به سکه B بالاتر است لزوماً بدین معنى نیست که اگر دو سکه ده بار انداخته شوند خط آمدن سکه A بیشتر از سکه B است. به عبارت دیگر اگر افرادى با صفت A بیشتر از افرادى با صفت B تا دوران بزرگسالى زنده بمانند این دلیلى است که A شایسته تر از B است. یعنى اگر مشاهده کردیم که افراد A بیشتر از افراد B زندگى کردند، این مشاهده این گزاره را که «A شایسته تر از B است» از این گزاره که «B شایسته تر از A است» محتمل تر مى سازد. در کتاب «ماهیت انتخاب» این مسئله را کاملاً بررسى کرده ام و اگر کسى مایل باشد مى تواند به آن کتاب مراجعه کند.

 

کتاب «ماهیت انتخاب» (nature of selection) یکى از آثار برجسته شماست که در آن به مفهوم «انتخاب» و چالش هاى فلسفى آن مى پردازید. شما در آن جا استدلال مى کنید که در هر سطحى «انتخاب» مى تواند رخ  دهد. همچنین میان «انتخاب براى» (selection for) و «انتخابِ» (selectionof) یا (انتخاب به وابسته) تمایز قائل شدید. کمى در این باره صحبت کنید.

بله من استدلال کردم که انتخاب طبیعى مى تواند در هر سطحى رخ دهد مثلاً در سطح ژن ها، در سطح گروه یا حتى در سطح ملکول. اینها انواع مختلفى از انتخاب طبیعى است و البته این که کدام یک از انتخاب ها به تکامل کدام صفات مربوط هستند، سئوالى تجربى است. من در آنجا این انواع انتخابات طبیعى را به عنوان علل احتمالى تکامل در نظر گرفتم، یعنى به عنوان نیروهاى على ممکن (causal forces) که مى توانند فراوانى صفات را در جمعیت تغییر دهند.

«انتخاب براى» مربوط مى شود به عللى که موجب تغییر تکامل مى شوند و «انتخابِ» [انتخاب وابسته به] به اثرات عمل این علل مربوط مى شود. دو صفت را در نظر بگیرید که با هم، همبستگى دارند. مثلاً افرادى که به بیمارى اى مقاوم هستند، چپ دست هستند و افرادى که به این بیمارى مقاوم نیستند، راست دست هستند. حال اگر این بیمارى رخ دهد و «انتخابى براى» مقاومت به بیمارى وجود دارد، فراوانى افراد چپ دست نیز افزایش مى یابد. اما در اینجا «انتخابى براى» وجود افراد چپ دست نیست بلکه انتخابى وابسته به یا از آن افراد چپ دست وجود دارد (selection of) در واقع «انتخاب براى» ویژگى چپ دست بودن آنها نیست.

                                    نظر فراموش نشه


نویسنده : بیتا